نرخ شکست در توسعه استارتاپ‌های حوزه فناوری در دنیا

Failure-Q60-feature

در یک تعریف کلی از استارتاپ می‌توان گفت که “استارتاپ یک کسب و کار جدید در ابتدایی‌ترین مراحل توسعه خود است.” اما این تعریف بسیار جامع و کلی و حتی گمراه‌کننده است؛ زیرا در این صورت می‌توان یک آرایشگاه تازه تاسیس که در مراحل اولیه توسعه خود می‌باشد را نیز به عنوان یک تجارت جدید در نظر گرفت، درحالی‌که هیچ جامعه استارتاپی، آرایشگاه سنتی تازه تاسیس را به عنوان یک استارتاپ قبول نخواهد کرد.

یک استارتاپ معمولا حداقل باید دو ویژگی بارز و مهم داشته باشد:

  1. نوآوری و بررسی فرضیاتی که قبلا مورد بررسی قرار نگرفته‌اند. به عبارتی یک استارتاپ باید فناوری، محصول، خدمات و یا بازاری به اندازه کافی جدید و نو را شامل شود.
  2. پتانسیل رشد بالا. یک استارتاپ باید دارای پتانسیل رشد نمایی باشد! حتی پتانسیل رشد خطی هم می‌تواند آن را از دسته استارتاپ‌ها خارج کند.

بنابراین مطابق این تعریف یک استارتاپ واقعی مستعد شکست است، زیرا در حال آزمایشات فرضیاتی نو و جدید است که احتمال دارد کاملا اشتباه باشند. در نتیجه هرچه استارتاپ نوآورتر، فرضیات آن به احتمال زیاد خطرناک‌تر و احتمال شکست آن بیشتر خواهد بود.

حال شاید این سوال برای شما پیش آید که نرخ شکست استارتاپ‌ها چه مقدار است؟

زمانی‌که در مورد نرخ شکست استارتاپ‌ها در میان منابع و آمار صحبت می‌کنیم، دانستن این موضوع مهم است که آیا در مورد میزان شکست هر یک از مشاغل جدید صحبت شده است؟ مثلا یک شغل سنتی همانند آرایشگاهی که به تازگی شروع به فعالیت کرده است هم شامل این شمارش می‌شود یا فقط در رابطه با میزان شکست ایده‌های تجاری نوآورانه و مقیاس‌پذیر بوده است؟

عمدتا نرخ شکستی که در دسترس است، مربوط به همه مشاغل و کسب‌وکارهای نوپا و سنتی، صرف نظر از استارتاپ بودن یا نبودن آنها است که براساس منابع آماری موسسات دولتی به دست می‌آید.

یکی از آمارهای نقل شده در مورد میزان شکست در ده سال ابتدایی آغاز به کار، گزارش Business Employment Dynamics است که از Bureau of Labor ارائه شده و به شرح زیر است :

  • نرخ شکست 20% تا پایان سال اول
  • نرخ شکست 30% تا پایان سال دوم
  • نرخ شکست 50% تا پایان سال پنجم
  • نرخ شکست 70% تا پایان سال دهم

نکته حائز اهمیت آن است که اکثر کسب‌‌وکارهای ثبت شده به عنوان «کسب‌وکار جدید و نوپا» یک استارتاپ واقعی نیستند. بنابراین، اگر مطمئن هستید که در حال شروع کاری خلاقانه و نوآورانه هستید و کسب‌وکار شما یک استارتاپ واقعی است، نباید تصور کنید که احتمال شکست شما در سال اول شروع به کار خود فقط 20 % است!

سرمایه‌گذاری خطرپذیر (Venture Capital) که از آن با عناوین «سرمایه‌گذاری جسورانه» یا «سرمایه‌گذاری کارآفرینی» نیز نام می‌برند، عبارتند از تأمین سرمایه لازم برای شرکت‌ها و کسب‌وکارهای نوپا (در اینجا به معنای واقعی کلمه منظور همان استارتاپ‌ها هستند.) و کارآفرینانی که مستعد جهش و رشد ارزش هستند (که البته با ریسک‌های فراوانی نیز همراه است.).

به همین ترتیب “شرکت‌های سرمایه‌گذار ریسک پذیر” هم گروهی از سرمایه‌گذاران هستند که بر روی شرکت‌های کوچک با پتانسیل رشد بالا سرمایه‌گذاری می‌کنند. لازم به ذکر است که این شرکت‌ها پول قرض نمی‌دهند بلکه در این شرکت‌ها به معنای واقعی کلمه «سرمایه‌گذاری» می‌کنند.

حال اگر به آماری که از صندوق‌های سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر  (Venture Capital funds) به دست می‌آید مراجعه شود، متوجه خواهیم شد که این آمار عمدتا در ارتباط با استارتاپ‌های واقعی، نوآورانه و مقیاس‌پذیر است. با این حال این صندوق‌ها، برای استارتاپ‌های در مرحله رشد یا اصطلاحا AKA scale-ups سرمایه‌گذاری می‌کنند. این دسته از کسب‌وکارها استارتاپ واقعی هستند، اما بیشتر آنها یکی از بزرگترین خطرات استارتاپ‌ها را پشت سر گذاشته‌اند. آن خطر چیست؟

«تحقیق و بررسی پیرامون تناسب محصول یا خدمت مورد نظر با بازار»

آنها شواهد، مدارک و دلایل مشخص و ملموسی را ارائه می‌دهند که نشان‌دهنده آن است که مردم و بازار به محصول یا خدمت مورد نظرشان نیاز دارند و آن را می‌خواهند (مهم‌ترین مدرک آنها برای اثبات این موضوع، توانایی‌شان در جذب سرمایه‌گذاران ریسک‌پذیر یا همان دریافت از Venture Capital funds است.)

از این اتفاق چه برداشت و استنباطی می‌توان داشت؟ آنکه این دسته از شرکت‌ها نرخ شکست کمتری نسبت به استارتاپ‌هایی دارند که در مراحل اولیه هستند و هنوز اطلاعات و شواهدی پیرامون تناسب محصول و خدمت خود با بازار و نیاز مردم ندارند.

آمار و ارقام نشان داده که استارتاپ‌هایی که در مراحل اولیه (مرحله ایده) خود به سر می‌برند، بیشترین میزان ریسک را متحمل می‌شوند و بالاترین میزان شکست به این گروه تعلق دارد؛ با این حال اینکه بتوان ادعا کرد آمار مربوط به این بخش از دقت بسیار بالایی برخوردار است، کار دشوار و نشدنی است. زیرا در ابتدای مسیر لزوما تمامی استارتاپ‌ها زیر ذره‌بین نیستند و حتی برخی از آنها تحت عنوان یک نهاد حقوقی نیز به ثبت نرسیده‌اند و از طریق خانواده و دوستانشان تامین سرمایه می‌کنند (زمانی‌که یک استارتاپ به کسب درآمد رسید، نیاز به ثبت به عنوان یک نهاد حقوقی بوده و  در نتیجه در آمار و ارقام هم مورد بررسی قرار گیرد.).

آماری که مرتبا ذکر می‌شود و مربوط به یکی از پروژه‌ها و گزارشات مربوط به Startup Genome است آن است که در سال ابتدایی شروع به کار، از هر 10 استارتاپ، 9 استارتاپ با شکست روبه‌رو می‌شوند. برخی گزارشات جدیدتر اعلام کرده‌اند که از هر 12 کارآفرین فقط یکی از آنها می‌تواند کارآفرین موفق به حساب آید.

شش چرایی برای شکست استارتاپ‌ها

طی یک مطالعه عمیق و حساب شده تحت عنوان Start Up mistakes با بنیان‌گذاران بیش از 80 پروژه استارتاپی شکست‌خورده مصاحبه‌ای انجام شد (لینک مقاله در بخش منابع آورده شده است و می‌توانید از این طریق به متن کامل این مقاله دسترسی داشته باشید.). در نتیجه این مطالعه، به رایج‌ترین دلایل شکست استارتاپ‌ها پی برده شد که به شرح زیر هستند:

1. مشکلات بازاریابی و عدم تناسب بازار با محصول یا خدمت ارائه شده در بازار ( 56%)

مصاحبه‌ها و بررسی‌ها نشان داده است که اشتباهات بازاریابی بزرگترین قاتلان استارتاپ‌ها بوده و بزرگترین مشکل در این راستا «عدم تناسب محصول یا خدمت ارائه شده با بازار» است. یک نصیحت از ما به شما آن است که قبل از آنکه بفهمید و متوجه شوید که افراد خاصی از بازار شما، آنچه (محصول یا خدمات) را که شما ارائه می‌دهید را می‌خواهند، نباید زمان و منابع زیادی را سرمایه‌گذاری کنید. ابتدا فرضیات خود را اعتبارسنجی کنید و در صورت نیاز از پیوت (Pivot) استفاده نمایید. حفظ شرایط به هر قیمتی همیشه راه حل خوبی نیست. گاهی یک سوال می‌تواند مسیر کاری شما را تغییر داده و با گسترش دادن ظرفیت‌ها باعث رشد کسب‌و‌کار شما شود.

پیوت هم به همین معنا است! در مقابل رکود و سکون ایستاده است. یعنی اختلالی را کشف کنید و از تغییرات استقبال کنید.

2. مشکلات تیم (18%)

مشکلاتی از قبیل عدم وجود دانش تخصصی در حوزه کاری استارتاپ، دانش بازاریابی و برنامه‌ریزی، دانش فنی و در نهایت عدم وجود دانش تجاری بعد از مشکلات بازاریابی و عدم تناسب با بازار از بزرگترین مسببان از پا در آمدن استارتاپ‌ها هستند.

علاوه بر این، مواردی هم‌چون اصطکاک درون تیمی، عدم وجود انگیزه و هم‌چنین عدم دسترسی به منابع مورد نیاز تیم نیز رایج بوده، اما کمتر از موارد فوق‌الذکر می‌توانند برای یک استارتاپ کشنده باشند.

3. مشکلات مالی (16%)

شاید برایتان جالب باشد که بدانید بیش از 50% از بنیان‌گذارانی که در این مصاحبه شرکت کردند، در ابتدای مسیر هیچ بودجه‌ای برای پروژه خود نداشتند و در ادامه 75% از آنها تامین مالی شده بودند، اما تنها 16% از آنها مشکلات مالی را دلیل اصلی شکست خود می‌دانستند. دلیل این موضوع آن است که شما برای شروع، انجام آزمایش و تایید مفاهیم واقعا نیاز به پول زیادی ندارید و تنها در این مرحله بسیار مهم و حیاتی، «تلاش» است که تاثیرگذار است. شما زمانی به پول و سرمایه نیاز دارید که قصد رشد و گسترش یک مفهومی که از قبل اعتبارسنجی شده است را داشته باشید؛ به همین دلیل می‌توان گفت که مشکلات مالی عمدتاً منحصر به استارتاپ‌های مرحله بعد است و آنجا است که عدم وجود منابع مالی کافی می‌تواند آزاردهنده و از پا درآورنده باشد.

4. مشکلات فنی (مربوط به فناوری) (6%)

یکی از بزرگترین اشتباهات آن است که قبل از تایید فرضیات بازاریابی خود، سرمایه‌گذاری بیش از حد برای فناوری‌های گران‌قیمت در زمان توسعه یا Developer time استارتاپ انجام دهید. زمان توسعه، مدت زمانی است که طی آن طراحی اولیه یک محصول یا خدمت به تدریج و آرام آرام بهبود پیدا کرده و پیشرفته‌تر خواهد شد. برخی استارتاپ‌ها در این بخش دچار اشتباه شده و همین اشتباه منجر به شکست آنها می‌شود.

5. مشکلات عملیاتی (2%)

در زمینه استارتاپ‌های مرتبط با نرم‌افزارها عموما مشکلات عملیاتی به ندرت اتفاق می‌افتند (همانطور که در مطالعه پیش‌رو هم همین اتفاق رخ داد.)؛ اما برای استارتاپ‌های حوزه‌های دیگر اینطور نبوده و گاهی برخی مشکلات عملیاتی عامل شکست آنها بوده‌اند.

6. مشکلات حقوقی (2%)

مطابق با مصاحبه‌های انجام شده، این مورد به ندرت باعث شکست استارتاپ‌ها است؛ البته می‌تواند سنگی بر سر راه آنها قرار داده و مسیر را کمی دشوار کند، اما عامل شکست بودن کمتر. ولی برخی صنایع همانند صنایع غذایی و آن دسته که با مسائل اقتصادی سر و کار دارند به دلیل آنکه تحت نظارت بیشتری هستند، گاهی برخی موانع قانونی باعث از حرکت ایستادن آنها شده و از این رو با شکست مواجه می‌شوند.

در سال ابتدایی شروع به کار، از هر 10 استارتاپ، 9 استارتاپ با شکست روبه‌رو می‌شوند. برخی گزارشات جدیدتر اعلام کرده‌اند که از هر 12 کارآفرین فقط یکی از آنها می‌تواند کارآفرین موفق به حساب آید.

نرخ شکست استارتاپ‌ها براساس صنایع مختلف در دنیا

زمانی‌که صحبت از مشاغل سنتی می‌شود، آمارها نشان می‌دهد که نرخ شکست کسب‌وکارها در بین صنایع مختلف تقریبا مشابه است.

موسسه‌ تحقیقاتی تحت عنوان Statistic Brain Research institute داده‌های دیگری به منظور ردیابی تعداد استارتاپ‌هایی که پس از چهار سال فعالیت در صنایع مختلف شکست خورده‌اند، ارائه داده است:

البته آمار فوق اغلب به آمار کسب‌وکارهای سنتی نزدیک‌تر است و برای استارتاپ‌های واقعی، فناورانه و نوآورانه منابع خوبی برای نرخ شکست براساس صنایع مختلف وجود ندارد. نمودار زیر، تصویر گرافیکی از یک گزارش Startup genome  برای سال 2019 است که ارزشمند و قابل اتکا می‌باشد. این نمودار استارتاپ‌ها را به زیربخش‌هایی تقسیم می‌کند و براساس آنکه این زیربخش‌ها با توجه به سرمایه‌گذاری اولیه‌ خود که تمایل به دریافت آن داشته‌اند و خروجی کار آنها پس از 5 سال، جزئی از کدام سه گروه «در حال رشد»، «بالغ» یا «رو به زوال» هستند؟ ترسیم شده است:

این دسته‌بندی و بررسی برای استارتاپ‌ها دقیق‌تر از بررسی قبلی بوده و به طور خاص برای استارتاپ‌ها و کسب‌وکارهای نوپا می‌باشد.

جمع‌بندی

امیدواریم تا حدودی توانسته باشیم ابهامات شما را پیرامون نرخ شکست فناوری‌های جدید و استارتاپ‌ها برطرف کنیم. قطعا استارتاپ‌ها همواره با خطرات متعددی همراه هستند اما در کنار این ریسک‌های زیاد، پتانسیل بسیار بالایی نیز دارند که علاوه بر بحث بازدهی مالی، می‌توانند منجر به پیشرفت، نوآوری و بهبود در زمینه کیفیت زندگی مردم در سرتاسر دنیا شوند. در نتیجه تلاش کنید که “خطر شکست” شما را دلسرد و نا امید نکند.

Stay Hungry, Stay Foolish
جسور و نترس باشید.

استیو جابز

منبع

این مطلب را با دیگران به اشتراک گذارید
تیم محتوای سام

تیم محتوای سام

تیم محتوای سام از فروردین 1400 و با هدف خدمت‌رسانی در انتشار موثرتر دستاوردها و رویدادهای سام شروع به فعالیت کرد. اعضای این تیم را برگزیده‌ای از همکاران دپارتمان‌های مختلف تشکیل داده است که علاقمند به تامین محتوای تخصصی در حوزه‌های نوآوری و مدیریت هستند.